
بسم الله الرحمن الرحیم
نشست «عربستان فردا» جلسه نخست
بررسی جریان های جدید فکری و سیاسی عربستان
منتشر شده در نشریه راه شماره 33+3
سخنران: حمیدرضا غریب رضا
انگیزه بررسی تحولات عربستان
هدف ما از طرح موضوع «عربستان فردا» و ارائه توصیف جدیدی از فضای عربستان این است که نشان دهیم که عربستان امروز دارای فضایی متکثر فرهنگی است. شاید ذهنیت ما از عرصه فرهنگ وسیاست عربستان، فضای بسته ای باشد که در آنجا وهابیان تندرو تک سواران عرصه فرهنگ هستند است و گمان کنیم غیر از وهابیان هیچ کس فعالیتی در عربستان ندارد.
علاوه بر اطلاع رسانی محدود نسبت به فضای جدید فکری و سیاسی عربستان، مقداری از این تصور ما هم زاییده ارتباط ما با این کشور در ایام حج است. حاجیان ما وقتی به آن فضا وارد می شوند طبیعتاً با مأموران تندروی هیئت امربه معروف ونهی از منکر مواجه می شوند که دربقیع، مسجد الحرام و مسجدالنبی مزاحم دعا خواندن، زیارت و توسل تمامی مسلمانان به ویژه شیعیان ایرانی می شوند. درست است که مراکز فرهنگی و نهادهای رسمی دینی در دست اینهاست و قدرت دارند ولی فضایی که قصد دارم خدمتتان ترسیم کنم به وضوح گویایی این مساله است که «عربستان فردا» اینگونه باقی نخواهدماند.
در حقیقت در این بحث تلاش دارم سیر تحول فکری و فرهنگی را از دیروز تا «عربستان امروز» تصویر کنم، به شکل طبیعی با داشتن تصویری واقع نگر نسبت به وضعیت موجود عربستان امروز می توانیم چشم اندازی از تحولات «عربستان فردا» را برای خود ترسیم کنیم.
ریشه های تحول در عربستان
پیش زمینه ورود به بحث جریان شناسی سلفیت به عنوان شاخصه اصلی فکری درکشورعربستان و همچنین جریان هایی که اساساً گرایشی به سلفیت و وهابیت ندارند ولی به عنوان فعالان فکری وسیاسی درعریستان فعال هستند، بررسی این نکته است که ببینیم اساساً ریشه تحولات فکری و سیاسی درکشوری مانند عربستان به چه لحاظ انجام می شود؟ به نظر بنده ریشه این تحول به نوع ساختار تعامل دین و دولت و همچنین تعامل نهادهای دینی و نظامهای حکومتی در عربستان برمی گردد. شروع این نوع تعامل رسمی، به گونه ای که امروز به ساختاری نهادینه در نظام حاکمیت عربستان تبدیل شده، از زمان انعقاد پیمانی بود که درتاریخ به پیمان «قرآن و شمشیر» مشهور شد. این پیمان میان محمدابن عبدالوهاب وخاندان آل سعود بسته شد. برای اینکه خاندان سعود توسعه سیاسی پیداکند و ساختار قدرتش از حالت قبیله ای به دولت تبدیل شود نیازمند پشتوانه و نهادی دینی بود.[1] محمدبن عبدالوهاب برای انجام این نقش با تمام توان به میدان آمد. او هم برای ترویج دیدگاههای خود بلکه حذف فیزیکی تمامی مخالفان خود به تعامل با این قدرت سیاسی احتیاج داشت. اساسی ترین حربه این ائتلاف، تکفیر و مشرک اعلام کردن اهل قبله بود. در نگاه وهابیان تمامی مسلمانانی که نگاهشان به توحید وشرک مطابق دیدگاه وهابیت نبود، مشرک بودند و باید دوباره شهادتین را گفته، مسلمان می شدند.
جهانی شدن و تحول فرهنگی در عربستان
بعد از گذشت نزدیک به یک قرن و نیم جنگ های خاندان سعود با قبایل قدرتمند سیاسی و همچنین با مذاهب و جریانهای دینی موجود در شبه جزیره عربستان حرکت نظامی- دینی آل سعود و وهابیت به حالتی از تثبیت سیاسی و دینی رسید.
ولی در چند دهه اخیر با اوج گیری تحولات دنیای معاصر و ورود کشورهای اسلامی از جمله عربستان به فضای جهانی شدن و دهکده جهانی، دیگر وهابیت سنّتی به عنوان مبنایی برای مشروعیت بخشی به حکومت، پاسخگو نیست. پیمان قرآن و شمشیر، در سه قرن پیش شکل گرفت. جامعه عربستان در آن دوره جامعه ای بسیط و قبیله ای بود و هنوز ترکیب اجتماعی مدرن در آن شکل نگرفته بود. نقش های سیاسی محدود بود، جامعه چندصدایی نبود. اما تحولات معاصر باعث شده تکثر فرهنگی و مذهبی موجود در عربستان، شخصیت ها و جریان هایی که سه صده تحت سلطه وهابیت، زیرزمینی و بسیار محدود فعالیت می کردند، جرأت کرده، به سطح بیاید و خودنمایی کنند. ارتباط جوانان و نخبگان سعودی با خارج از کشور، اینترنت، ماهواره و رسانه های گروهی باعث شده این تحول وتکثر فکری در عربستان بیشتر شود.
محافظه کاری عربستان و مساله تحول
اساساً سیاست خارجی عربستان به خاطر اتکای آن به نفت، سیاستی محافظه کار است. برخی محققان مانند آقای «محمد بن مختار شنقیطی» معتقدند عربستان گرفتار سیاست محافظه کارانه است و ناچار است برای استمرار حیات سیاسی خود با قدرتهای سیاسی مانند آمریکا، ارتباط تنگاتنگی داشته باشد. این واقعیت برای نسل جوان عربستان، گرایشهای انقلابی واصلاح طلب آن قابل تحمل نیست. تحولات عربستان را اگر بخواهیم بررسی کنیم باید به چند جریان فکری مهم اشاره کنیم:
- سلفیت وهابی سنتی و حکومتی:
نماینده این تفکر گروه خاندان آل الشیخ هستند. این ها ارتباط نسبی با شیخ محمدبن عبدالوهاب دارند و در حقیقت نسل و فرزندان شیخ هستند که به مبانی فکری او وفادار مانده اند. مفتی اعظم عربستان هم از خاندان آل الشیخ است. پیمانی که محمدابن عبدالوهاب وخاندان آل سعود در سه قرن پیش بستند، باعث شد تقسیم کاری سنتی در عربستان شکل بگیرد که تا امروز ادامه دارد. نهادهای رسمی دینی، مانند اللجنه الدائمه للفتوی که مرکز رسمی اجتهاد و فتوا دادن عربستان است، مراکز آموزش دینی مانند دانشگاه اسلامی شهر مدینه، هیئت امربه معروف ونهی از منکرکه نهادی قدرتمند درعربستان است، وزارت اوقاف و دیگر مراکز دینی دردست خاندان آل الشیخ است. نهادهای سیاسی، اقتصادی و نظامی هم دردست خاندان آل سعود است. این دو خاندان در دوران شکل گیری نظام سیاسی عربستان و دوران تثبیت قدرت باهم تعامل مثبت ونزدیکی داشتند. در دوران معاصر بعد از به وجود آمدن تحولات جهانی، نظام سیاسی عربستان به این نتیجه رسید که باید چهره لیبرال به خود بگیرد و از حقوق بشر دفاع کند. دیگر نمی توانست درکنار وهابیت سنتی بایستد و هم پیمان اینها باشد. امروز گسل ژرف ایجاد شده میان وهابیت سنتی و خاندان آل سعود بدین جهت است. البته حکومت عربستان و خاندان آل سعود به شکل کج دار و مریز با وهابیت سنّتی برخورد می کند: از طرفی به جهت فلسفه سیاسی وهابیت سنتی و اعتقاد آنان به ضرورت پیروی از حاکم سیاسی به عنوان اولوالامر و حرمت قیام مسلحانه از دیدگاه این جریان، حتی اگر حاکم فسق علنی انجام دهد، حکومت به این جریان نیازمند و وابسته است به همین دلیل هم حکومت عربستان بودجه و هزینه فعالیت های این گروه را می دهد. طبیعتا حکومت عربستان برای سرکوب جریان های تکفیری جهادی سلفی نیازمند این گروه و فتواهایش است. بااین حال نظام حکومتی اینها را به انزوا می کشاند. در مقابلشان رقیب سازی می کند. به جهت فشارهای بین المللی هم ناچارند آرام آرام قدرت این جریان را در عربستان کم کنند. شاخصه اصلی وهابیت سنتی حکومتی، نگاه بسته آنها به مسائل است، فلسفه سیاسی خاصی دارند که قیام مسلحانه رابرضد حکومتها حرام اعلام می کند وبرخلاف شرع می داند. تعامل تربیتی با جوانان در این گروه ضعیف است. فرهنگ گفتگو و تعامل مثبت با مخالف فکری تقریبا در این گروه صفر است. ادبیات سنتی در نوشته هایشان موج می زند. کتابهایی که به فارسی ترجمه کرده اند ودرایام حج توزیع می شود بین زائران ایرانی، اینها همه محصولات فکری همین وهابیت سنتی حکومتی است.
2- سلفیت جهادی:
بعدازاینکه اخوان المسلمین اندیشه های خودشان را وارد عربستان کردند، سلفیت به سمت نوگرایی پیش رفت . بعد از کشته شدن سیدقطب در مصر، برادرش محمدقطب به عربستان دعوت و مقیم عربستان می شود. رقابت سیاسی بین نظام حکومتی عربستان و مصر انگیزه دعوت محمد قطب به عربستان شد. محمدقطب اندیشه های سیدقطب را که اعتدال گرا، عدالت خواه و پیشرو بود، دربین جوانان عربستان منتشر کرد. می دانید سیدقطب شخصیتی است که از مرزهای هویتی و خط قرمزهای وهابیت گذرکرده است. اساسی ترین تفکر برادران اهل سنت که در منظومه مبانی اعتقادیشان هم وزن امامت در شیعه محسوب می شود، مبحث عدالت تمامی صحابه است. شما آثار سیدقطب را که مطالعه می کنید، می بینیدخلیفه سوم که درحقیقت یکی از مقدس ترین صحابه در نزد اهل سنت حساب می شود و جزو خلفای راشدین است، به خاطر بحث عدالت مورد تخطئه قرار میگیرد. سید قطب به صراحت می گوید که قیام علیه عثمان بن عفان قیامی مقدس بوده است. این موضع برای وهابیت سنتی بسیار سنگین بود. می بینید وهابیت سنتی کتابهای زیادی درنقد سید قطب می نویسد به نام «گمراهی های سیدقطب» از متن وهابیت سنّتی جریانی به وجود آمد به نام جریان «جامی» که اساسا تخصصشان حمله به شخصیت های جهادی و بیداری اسلامی به ویژه سید قطب و تکفیر آنان بود. حکومت عربستان توانست با تحریک این بعد مذهبی در وهابیت سنّتی، این جریان را برای تقابل بیشتر با سلفیت جهادی تحریک و بسیج کند.
جغرافیای سلفیت جهادی
نکته قابل توجه در موضوع سلفیت جهادی مقایسه رشد این دو اندیشه در کشور عربستان و مصر است. اندیشه های حسن البناء وسیدقطب درکشوری مثل مصر که شخصیت های فرهیخته و فرهنگی دارد، نتیجه اش تولد اخوان المسلمین با گرایشات اعتدالی و تقریبی است. همان اندیشه ها یعنی نقد حکومتها، حرکت جهادگرا، عدالت خواه وقتی وارد عربستان می شود، خروجی آن می شود القاعده! اساسا جغرافیا در شکل گیری گرایش های سیاسی تاثیر گذار است. فضای فکری تاثیر گذار است. القاعده تلاش کرد در سیاست، از فضای حاکمیت زده وهابیت سنتی گذر کند، جریان سلفیت جهادی اطاعت از حاکمان را به شکل مطلق واجب نمی دانند، بلکه با صراحت بیان می کنند:(من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون)؛ (کسانی که براساس وحی الاهی حکم نکنند کافر هستند)
بر همین اساس هم حکومتهایی را که شریعت را درعمل اجرا نکنند، تکفیر می کنند و قیام مسلحانه را علیه آنها توصیه و اجرا می کنند.
القاعده ترکیب وهابیت و اندیشه های جهادی
جریان القاعده ، اندیشه های سیاسی سیدقطب را با روحیه تکفیری و خشنی که از محمدابن عبدالوهاب به ارث برده بود، ترکیب و نظام فکری القاعده را ایجاد کرد. لذا می بینند وقتی در عراق شخصی به نام «زرقاوی» روی کار می آید و نماینده القاعده می شود آن بیانیه معروف را صادر می کند و شعار می دهد که شیعه بدتر از یهود و نصارا است و باید قبل از اشغالگران عراق، آنها را ازبین برد. این طایفه گرایی و قومیت گرایی منفی است و متاسفانه دربین سلفیت جهادی وجود دارد و نهادینه شده است. بااینکه گامی مثبت برداشتند و ازآن نگاه حکومتی بسته که توجیه گر فساد نظامهای حاکم عربی است، یک گام جلوتر رفتند ولی گرفتار روحیه تکفیری خشن و میراثهای فکری محمدبن عبدالوهاب شدند. یکی از وکلای گروههای جهادی که حقوقدان است و در دادگاهها از گروه های اسلامی و جهادی دفاع می کند، صحبتی کرده بود، می گفت: ما بایدکتابهای سیدقطب را از نظر مذهبی اصلاح کنیم و آن را از فیلتر بگذرانیم. با این که سید قطب را به عنوان نظریه پرداز بیداری اسلامی و جهاد می شناسند ولی از نظر مذهبی با ایشان کنار نمی آیند. این نشان دهنده این است که آنها هنوز پای بندی های خودشان را به نسبت به نظام سلفیت سنتی از نظراعتقادی، حفظ کرده اند. این جریان سلفیت جهادی، تحرّک و جاذبه ایی را برای جوانان در فضای عربستان ایجادکرد.
در دوران مبارزه با اشغالگری شوروی، تعداد زیادی از جوانان عربستانی تحت تاثیر این اندیشه به افغانستان می روند که جریان افغان عرب و طالبان را تشکیل دادند. این حرکت به رهبری القاعده بود و امروز هم در عراق، بخشی از انفجارها را ، جوانان عربستانی و کشورهای دیگر به عنوان جهاد و مبارزه انجام می دهند.
حکومت عربستان هم در مقابل این ها به شدت موضع دارد. در رسانه ها این ها را «گروه منحرف» نامیده است و تعداد زیادی از روحانیون و شخصیت های تاثیر گذار فکری را بسیج کرده تا جوانان عربستانی را از پیوستن به گردان های سلفیت جهادی پشیمان کند. هر چند مدت یک بار هم در رسانه های عربستان اعلام می کنند که فلان تعداد از غلو فکری و گرایش به جریان های انحرافی توبه کردند و با برخی از آنها مصاحبه می گیرند.
- سلفیت اصلاح طلب
ماهیت سلفیت جهادی در عربستان شناخته شد. طبیعتا چنین گرایشی ساخته دست آمریکاست، برای اینکه آلترناتیو و جایگزینی درمقابل روحیه انقلابی شیعه ایجاد کنند، جریان سلفیت جهادی را ایجاد کردند. بعد از جنایتهایی که این جریان در عراق، پاکستان و دیگر کشورها مانند کشورهای شمال آفریقا مانند الجزایر و مغرب و انفجارهایی که به نام جهاد در میان بی گناهان انجام دادند، بعد از جریان 11 سپتامبر، با توجه به جو جهانی ایجاد شده علیه این جریان، جریان سومی در عربستان به نام سلفیت اصلاح طلب پدید می آید.
سلفیت اصلاح طلب به دنبال این است که حدمیانه ای میان سلفیت جهادی وسلفیت حکومتی و سنتی باشد. این ها نگاه سلفیت سنتی به حاکمیت سیاسی و مشروعیت بخشی دینی به حاکمیت ها را، قبول ندارند. تعامل با ولی امر(حاکم سیاسی) را به گونه ای که در همه مسایل باید سکوت کرد و به تصریح آقایان سلفیت سنتی حتی ( النصیحه لأئمه المسلمین) (نصیحت حاکمان مسلمانان) را که واجب می دانند باید سری باید باشد، و نباید علنی باشد که مبادا احساسات را برضد حاکمان تحریک نشود، سلفیت اصلاح طلب طبیعتا این نگاه را قبول ندارد. نقدهایی نسبت به حاکمیت می کنند ولی روحیه جهادی و مبارزات سیاسی و قیام مسلحانه را هم نقد می کنند . به دنبال این است که با رشد فرهنگ عمومی و تربیت مردم، اصلاحات تدریجی انجام دهند. خواسته اند حدوسطی درست کنند. با ادبیات روز صحبت می کنند. نسبت به علوم انسانی آگاه هستند و سعی می کنند جوانان عربستان را جذب کنند.
وقتی سراغ شخصیت های این جریان برویم ، می بینیم این طیف در دوره قبل جزو جریان سلفیت جهادی بودند. فتوا به جهاد می دادند. نمادهای فکری این جریان، به دلیل مواضع تندی که به القاعده تمایل داشت مدتی در عربستان زندانی بودند، ولی بعد از اینکه از زندان آزاد می شوند، می بینیم گفتمانشان تغییر می کند، در رسانه های عربستان جایگاه پیدا می کنند و ژست شبه روشنفکری به خود می گیرند. آقایان «سلمان العوده»، «عایض القرنی» و «ناصر العمر» سه شخصیت محوری در این جریان هستند. درشبکه های ماهواره ای، دائما حضور دارند و در روزنامه هایی مانند روزنامه بین المللی الشرق الاوسط ستون مقالات دارند. می بینیم حکومت عربستان فضای رسانه ای را برای این جریان خوب باز کرده است. بعضی معتقدند جریان اصلاح طلب سلفی، الان هزینه رهایی از زندان را پرداخت می کند. یعنی این ها مشروط از زندان آزاد شدند. به این معنا که گزینه سومی باشند برای جریان سلفی؛ از یک سو دافعه های جریان سنتی را نداشته باشد و از سوی دیگر تندروی ها و خشونت های جریان سلفیت جهادی را هم محکوم کنند.
به همین جهت می بینید آقای «سلمان العوده» که پیشتر نظریه پرداز سلفیت جهادی بوده امروز «بن لادن» را لعنت می کند و از روش او بیزاری می جوید.
سلفیت جهادی و مرحله خود انتقادی
سلفیت جهادی هم اکنون به جایی رسیده که تلاش می کند از دورن خود را نقد کند. نماینده هایی درآن پیدا شده که بحث (مراجعات الجهاد) را مطرح کردند. یعنی بازنگری در روشهای جهاد. این نوع نگاههای بیشتر بیرون عربستان به وجود آمد. آقای سیدالامام شخصیتی است مصری، رهبر گروه الجهاد معتقد به سلفیت جهادی است. ایشان کتابی نوشته بنام ( ترشید الجهاد فی مصر والعالم)(به رشد رسانی جهاد در مصر و جهان) دراین کتاب اگر ملاحظه کنید، مبانی فکری و عملکرد خارجی القاعده را نقد کرده. مثلاً یک عنوان کتاب این است که (الشیعه فرقه من المسلمین ومن یقتلهم فجزاءه النار)؛ (شیعیان گروهی از مسلمانان هستند و هرکس آنها را بکشد آتش جهنم پاداش اوست) و یکی یکی انفجارها را نقد کردند. این اختصاص به مصر ندارد. در اردن هم آقای المقدسی، درسوریه آقای طرطوسی، شخصیت هایی که سایت هم دارند و می تواند دیدگاه هایشان در اینترنت جستجو کنید. نظریه پردازان سلفیت جهادی هستند که الان به مرحله بازنگری و اصلاح درمساله فرهنگ و آداب جهاد رسیده اند.
شاخه های فرعی سه جریان سلفیت
این سه دسته اصلی سلفیت در عربستان امروز است. البته این سه گرایش سلفیت به کشورهای دیگر هم سرایت کرده است. گرایشهای سلفیت حکومتی، سلفیت جهادی واصلاحی، خود این جریانها شاخه های فرعی پیدا می کند.
مثلاً سلفیت حکومتی به دو جریان سلفیت سنّتی و سلفیت مدرن تقسیم می شود. سلفیت مدرن حکومتی، سلفیتی است که فلسفه سیاسی شان همان نگاه سلفیت سنّتی است: معتقدند که حاکمان سیاسی ولی امر شرعی هستند و باید از انها اطاعت کرد؛ ولی این ها به زبان روز صحبت می کنند. با ابزارهای جدید اطلاع رسانی آگاه هستند .علوم انسانی را می دانند. تحقیقات جدید می کنند. «رابطه العالم الاسلامی» نماد این جریان است. سازمانی است جهانی که وظیفه تبلیغ اسلام البته براساس قرآئت سلفی را در جهان به عهده دارد. البته تنها جنبه ترویجی و تبلیغی ندارد و مراکز پژوهشی در زمینه علوم اسلامی نیز در این مرکز وجود دارد. آقای شیخ «عبدالمحسن الترکی» رهبر رابطه العالم الاسلامی چنین نگاهی دارد. اهل گفتگو هستند وحتی ارتباطشان را با شیعیان سعی کردند که خوب کنند. در یکی از کنفرانسها، حاج آقای زمانی(رایزن فرهنگی ایران درمصر) نقل می کردند: حاج آقا تسخیری درآن کنفرانس آمدند. قرار بود صحبت کنند. چون آقای تسخیری به دلیل ضعف جسمی، باید در بالا رفتن از پله ها کسی به ایشان کمک کند، خود آقای عبدالمحسن الترکی رهبر رابطه العالم الاسلامی که یک نهاد تحقیقی وتبلیغی و رسمی عربستان است ایشان زیر بغل آقای تسخیری راگرفت و بالا برد و روی جایگاه نشاند و خودش پایین آمد و نشست و آقای تسخیری شروع به صحبت کرد. خود این کار پیام دارد. پیام سیاسی و فکری که موضع رابطه العالم الاسلامی را نسبت به علمای تقریب شیعه روشن می کند.
سلفیت جهادی را هم بخواهیم تقسیم بندی کنیم گروههای جهادی مختلفی دارند که دیدگاههای متفاوتی دارند. دربحث تکفیر با هم مختلف می شوند. بعضی ها می گویند ما نباید افراد و شخصیت ها را به صورت عینی و مصداقی تکفیر کنیم. ما قواعد راباید بگوییم اما تطبیق و مصداق یابی کار ما نیست و دادگاه صالحه و حاکم شرع باید کافر را مشخص کند. بعضی ها می گویند اساسا اصل این است که همه جوامع کافر هستند، جوامع امروزی جامعه های جاهلی ماقبل اسلام هستند، الا اینکه اسلام آنها اثبات شود. نگاههای متفاوتی دربحث تکفیر دارند. به قول قرآن به جای اینکه دسته دسته مردم را به دین وارد کنند(یدخلون فی دین الله افواجا)، اینها می آیند و یخرجون الناس من دین الله افواجا؛ دسته دسته مردم را از دین خدا بیرون می کنند! به هرحال این گرایش تند را در مساله تکفیردارند.
درمورد سلفیت اصلاحی هم چنین تعددی وجود دارد. به طور مثال خود اخوان المسلمین، رگه و ریشه های سلفیت دارد. در مبانی، قرآئتی رقیق از سلفیت را پذیرفته البته در نوشته های حسن البناء نه تنها به گرایشهای معنوی و عرفانی مانند سلفیان متعصب حمله نمی شود که به نوعی گرایش صوفیانه هم داشته است. حفظ وحدت با شیعه نیز یکی از ارکان اندیشه اخوان است. درنوع عملکرد شخصیتهای معتدلی دارند. تعامل برقرار می کنند. همفکری می کنند. آن حالت تکفیر و خشونت را ندارند بلکه علیه جریان تکفیر نقد علمی می نویسند و مخالفت می کنند.
اخوان المسلمین در عربستان
جریان اخوان المسلمین وعملکرد آن را در عربستان به شکل خاص عرض کنم:
ما اخوان المسلمین را درسلفیت های اصلاحی جایگزین می کنیم. البته نه سلفیت اصلاحی که در واکنش به القاعده به وجود آمده چون اخوان قدمت فکری و تاریخی نسبت به القاعده دارد بلکه بر اساس ساختار فکریشان اینها را اصلاح طلب می خوانیم.
این جریان در عربستان چنددسته هستند: یک عده معروف به جریان «سروریه» هستند. جریان سروریه منسوب به شخصی است به نام «محمد سرور زین العابدین» او اهل سوریه است و به عربستان مهاجرت می کند وبعد از تدریس در دانشکده های دینی عربستان، این جریان را به وجود آورد. جریان سروریه از اخوان المسلمین جداشدند. به این معنا که نگاه تشکیلاتی اخوان المسلمین را ندارند. این تقسیم بندی قدرت وتشکیلات را که معتقد به یک هرم قدرت باشند در تشکیلات اخوان المسلمین ، راس هرم مرشد و رهبر اخوان است و باید با او بیعت کنند، چنین نگاهی به مسائل ندارند و بیشتر جنبه های دینی در آنها مطرح است ولی با آن نوع نگاه سنتی سلفیت هم مخالفت می کنند و به نوعی جوانان سعودی را جذب خودشان کردند.
جریان دیگری که می تواند از اخوان المسلمین تاثیر پذیرفته باشد و درعربستان فعال است جریان «التنویر الاسلامی» است. این جریان بیشتر دغدغه های فرهنگی و تمدنی دارد و به دنبال نظریه پردازی در مسایل کلان جهان اسلام و احیای تمدن اسلامی است. به گفته برخی شخصیت های این جریان، این گروه از اندیشه های شخصیت هایی مانند دکتر «سلیم العوا» و آقای «فهمی هویدی» متاثر هستند که هر دو مصری و شخصیت های معتدل و تقریبی هستند.
جریان التنویر اسلامی یک نمونه آن شخصیتی مثل نواف القدیمی است. تحقیقی داشتم به نام منتقدان جدید وهابیت. مطالعه وجستجو می کردم. به مطلبی رسیدم که نواف القدیمی یکی از نظریه پردازان التنویر الاسلامی یا روشنگری اسلامی داشت، درسایت اسلام آنلاین . دراین سایت بحث خیلی زیبایی از منظر معرفت شناختی انجام داده بود. وهابیت را نقد خیلی دقیقی کرده بود. ازآن استفاده کردم درمقاله ایی و ایمیل ایشان را پیدا کردم و با او ارتباط برقرارکردم و به او گفتم که درمورد تقریب و مسائل جهان اسلام فعالیت می کنیم. از بحث وحدت بسیار استقبال کرد وتصریح کردند درجهانی که الان زندگی می کنیم و اختلافها وکشت وکشتارها فراوان است، ما به تقریب بسیار نیازمندیم گفت درمورد فضای فرهنگی ایران دارم مطالعه می کنم. علاقمندم به ایران بیایم از نزدیک ببینم.
[1] ر.ک مقاله دکتر خالد الدخیل با نام تصدع القبیلة وراء تشکیل الوهابیة و لیس الشرک(از هم گسیختگی قبیلگی علت شکل گیری وهابیت است نه شرک) همچنین مقاله لماذا نشآت الدولة السعودیة فی العارض(چرا دولت سعودی در منطقه عارض شکل گرفت؟) از همین نویسنده