توضیحات
“حبس الدم” نام زندان بزرگ و تاریخی حلب است؛ آب انبار بزرگ رومی(بیزانسی) که بعدها بخشی از آن در دوره عثمانی تبدیل به زندان و پس از اشغال فرانسویان قتلگاه انقلابیون و نماد اشغالگری و بیداد در تاریخ حلب و مسما به “حبس الدم” شد؛ زندانیان در این حفره ها رها میشدند تا از سرما، رطوبت و گرسنگی و تشنگی زجرکش شوند.
«زندان خون» نوشته نضال صالح نویسنده فقید سوری است که در سال 2019 از سوی انتشارات دلمون الجدیده در سوریه منتشر شده است.
نضال الصالح (1957 ـ 2023) نویسنده و منتقد ادبی مشهور سوری با مدرک دکترای نقد ادبی مدرن است که مدتی ریاست اتحادیه نویسندگان عرب را به عهده داشته است. از نضالالصالح تا به حال 23 عنوان کتاب پژوهشی و ادبی منتشر شده است که 10 عنوان از آن رمان و داستان کوتاه است.
نضال نزدیک به یک دهه، سکاندار اتحادیه نویسندگان عرب در سوریه بود و با اینکه پس از حوادث سوریه در سال 2011، منتقد نظام حاکم سوریه بود، نتوانست دیده از ویرانی و تخریب برهم نهد و از روی وطنپرستی، در صف مبارزین فرهنگی علیه داعش و سلفیگری قرار گرفت و تهمتهای فراوانی را به جان خرید. در واقع، نضال صالح، یک روشنفکر میهن ـ پرست بود که مدتها اعتراض دوستان و یاوهگویی دشمنان را تحمل کرد؛ اما صحنه را خالی نکرد و در داستانهایش، نتایج مخرب اختلاف و تفرقهافکنی را به زبانی مؤثر بیان کرد و در مقابل، به لطایفالکلام، حاکمان را مورد نقد و توصیه قرار میداد.
نقد وی به نظام سوریه تا آنجا پیش رفت که وزارت فرهنگ سوریه مجوز انتشار کتاب وی به نام «حبسالدم» را در سوریه نداد. در نهایت، برخی از نویسندگان طرفدار بشار اسد، با امضای طوماری، وی را به عدم کفایت در هدایت اتحادیه نویسندگان سوریه متهم کردند و وی نیز مجبور به استعفا شد.
نضال الصالح در رمان حبس الدم در واقع ادامهای بر رمان «جمر الموتی» (سنگ مردگان) را نگاشته است.
رمان زندان خون، یک رمان تاریخی مدرن است و با ترکیبی موزاییکی از تاریخ گذشته سوریه، حلب و زندگی و احوال مورخ، ادیب و لغتشناس شهیر سوری، خیرالدین اسدیزاده و کتابخانه بزرگش به شرح وقایع دهه اخیر حلب و مصائبی که مردم متحمل شدند و نیز جنایاتی که از سوی دولتهای خارجی، مسلمانان تندرو و اختاپوسهای اقتصادی صورت گرفت، پرداخته است.
پیرنگ رمان هم ترکیبی است از داستان زندگی خیرالدین اسدی، داستانکهایی از مصائب چندین شخصیت حلبی.
این داستانوارهها، در بستر حوادث تاریخ گذشته و حال سوریه و حلب روایت میشود و در جایجای آن، آرای این نویسنده روشنفکر درباره حکومت، فرهنگ، تاریخ، وطن، مردم و طبقه روشنفکران و نویسندگان تعبیه شده است.
گزیده ای از کتاب حبس الدم:
ابومحمود گوشش را تیز کرد. صدایی قبرستان صالحین و خادمش را از خواب بیدار کرد. گوشش را به صدای مبهم داخل قبرستان گرفت. از اتاقش بیرون رفت. چراغدستی کوچکش همراهش بود، نور کمسویش را تا آنجا که میتوانست، بهطرف تاریکی شدید آن شب گرفت. ناگهان در خود، ترسی را که بر سرش آوار شد، حس کرد. چیزی نمانده بود که به وسط قبرستان برسد. به منبع صدا نزدیک شد، دید قبری، شکم خالیاش را مقابل آسمان بازکرده بود!
و گودالی در کنار آن بود؛ بهاندازه یک هیکل لاغر. اعوذبالله! و بسمالله گفت! چون در طول روز، برای کسی در زمین مجاور آن، قبری نکنده بود. وقتی نور چراغ را به داخل قبر انداخت، تعجب کرد که هیچ اثری از مرده داخل آن نیست! به سمت گودال برگشت. در آنهم چیزی نبود. دوباره اعوذبالله! و بسمالله گفت! شروع کرد به خواندن فلق و ناس و هر سوره کوچکی که از حفظ بود؛ برای دفاع!»

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.