رابطة الحوار الدیني للوحدة

صفحه اصلی

تماس با ما

حساب کاربری

درباره ما

زبان عربی

مقاومت زینبیه (روایتی از شانزده ماه محاصره حرم حضرت زینب)

بدون دیدگاه

نویسنده: صهبا
ناشر: صهبا (ایمان جهادی)
زبان: فارسی
قطع و نوع جلد: رقعی شومیز
تعداد صفحات: 600

۲.۰۰۰.۰۰۰ریال

توضیحات

کتاب مقاومت زینبیه روایتی است از شانزده ماه محاصره حرم حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) و شکل‌گیری جریان مدافعان حرم. این کتاب توسط موسسه ایمان جهادی تنظیم و گردآوری شده است.
همه خبردار التهابات سوریه بودند و گمان می‌رفت که همانند سایر کشورها مردم به دنبال آزادی و دموکراسی هستند. اما 28 تیر 1391 با عنوان چهارشنبه سیاه، پرده از نقشه و طرحی برداشت که یک جهان ظلم پشت آن نشسته بود. دمیدن بر اختلافات مذهبی و کشتار شیعیان و علویان سوریه در آن روز باعث شد، خشونت تا حد بسیار بالا اتفاق بیوفتد و دیگر کار از دست نیروهای امنیتی سوریه خارج شود.
اولین هدف مسلحین سوری، از بین بردن مردمان شیعه و نابود کردن اماکن متبرکه بود که همین باعث شروع یک جریان تدافعی در مقابل جریان تکفیری شود. دفاع از حرم حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) دلیلی شد تا شیعه و سنی دین‌مدار در همه‌جای دنیا راه خود را از تکفیری‌ها جدا سازند و به جنگ با این تحجر مدرن بروند.
کتاب مقاومت زینبیه گزارشی است مستند از افرادی که از روز اول در منطقه زینبیه دور هم جمع شدند تا از حرم اهل بیت و جان و مال و ناموس مردم دفاع کنند.
 
گزیده ای از کتاب مقاومت زینبیه:
حاج ابوتراب گفت: یادتان باشد ما برای شهادت نمی‌رویم. شهادت برای ما تمناست ما برای پیروزی می‌رویم باید عاقلانه کار کنیم. نباید خونمان را هدر دهیم این اشکال شرعی دارد امید ما باید پیروزی باشد. شهادت دست خداست و هر کسی که او بخواهد شهید می‌شود.
بعد از این جلسه آموزشهای ما شروع شد و دوره های مختلفی را گذراندیم. بعد هم سه تا ساختمان به ما دادند و گفتند اینجا مقر شماست.
در این بین رفت و آمدمان به غربه نیز ادامه داشت یک شب که ما غربة بودیم در ساحة العراقیین زینبیه خمپاره میخورد و برادر دو نفر از بچه ها شهید میشود. صبح به من زنگ زدند و گفتند اگر میشود آشتر و محمد را به زینبیه بیاور چون برادرشان شهید شده به زینبیه برگشتیم و در مراسم شرکت کردیم بعد از مراسم به اشتر و محمد گفتم شما عزادار هستید بعد از تشییع برادرتان چهار پنج روزی بمانید، بعد اگر خواستید به غربة بیایید.
هیچ کدام قبول نکردند و گفتند نه خدا برادرمان را رحمت کند. ما به غربة بر می‌گردیم.
گفتم باید بمانید. اما قبول نکردند. بعد از مراسم تشییع، حتی یک شب هم نماندند و بلافاصله خود را به غربه رساندند.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مقاومت زینبیه (روایتی از شانزده ماه محاصره حرم حضرت زینب)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *